فریاد زخمی

أَیْنَ المُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟

فریاد زخمی

أَیْنَ المُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲ مطلب با موضوع «نامه ها» ثبت شده است


خدایا!

نمیدانم در من چه قابلیتی دیدی، که مرا در این زمانه آفریدی!

زمانه ای که دنیا، بیش از هر زمان دیگر، برای بندگانت خودنمایی میکند. و من چه راحت در خواب غفلت فرو رفته ام.

بعضی آیات و روایات چه زیبا تلنگر میزنند؛ اما، وای از نفس سرکش و طغیانگرم؛ که مرا همچون کاهی در طوفان به هر طرف میکشاند. و تو خدایا تنها تکیه گاه منی، که دانسته از تو غفلت میکنم.

و گاهی به خاطر فشار خواسته های دنیایی، در انجام دستوراتت سهل انگاری می ورزم و تو چقدرررررر صبوری خدایا!

 میدانم که آتش شهوت های دنیایی، همواره شعله ور بوده و دامان کسانی که از دایره ی اخلاص تو، خارج شدند را، فرا گرفته است.

اما خدایا آخرالزمان مقوله ی جدا و خطر ناکیست!

خدایا مرا در کشوری بدنیا آوردی، که نسلهای قبل از من، برای فراهم کردن امنیت و آرامش در کشور اسلامی، خونها داده اند.

 اینک که این شرایط عالی، با رنج و مشقات بسیار، بدست آمده است، در مقابل دندان های تیز کرده ی گرگان دنیا قرارمان دادی؛

و چشم خیره ی بیش از 3000 شهید و هزاران مادر و خواهر و همسر و فرزند فداکار، اینک امروز به عملکرد من در مقابل دشمن است؛ و وصیتنامه هایی آکنده از سفارش به پیروی از ولایت!

خدایا! در کمکاری و بی عرضگی من همین بس، که رهبرم در زمان من، فریاد این عمار سرداده! و عده ای را به بصیرت بخشی فراخوانده است! رهبر بیدار و فرزانه ام، علی وار دستور حمله میدهد، اما... نمیدانم!... شاید گوشها شنوایی خود را از دست داده اند!

خدایا در آنسوی مرزها گرگان درنده ای، به جان برادران و خواهران مسلمانم افتاده اند؛ و سهم من از کمک به آنها، فقط شنیدن خبر قتل عامشان از اخبار است. آنقدر شنیده ام که دیگر از شنیدنش آشفته نمیشوم. گویی که تماما بی حس شده ام! مگر نه این است که از امام معصوم روایت شده است که اگر کسی خبر مضلومیت مسلمانی را بشنود و بیتفاوت بماند، مسلمان نیست؟؟؟؟!!

خدایا گاهی فکر میکنم، فقط در شناسنامه مسلمانم؛ اما نه؛ تو خود از شور عشقی که برای پیامبر خاتم (ص) و حضرت امیرالمومنین علی (ع) و مادرم فاطمه ی زهرا (س) و فرزاندانش حسن و حسین (ع) دارم، باخبری. تو میدانی که تا چه حد حجت زمانم مهدی موعود (عج) را دوست میدارم؛ اما چه کنم که برآورد اعمالم برای آنها، تا بی نهایت شرمندگی ست.

اما خدایا! تو خود شاهدی که گر چه بدم، اما خوبانت را دوس دارم! و برای رسیدن به خوب بودن شوق سرشار دارم؛ اما شیطان ملعون از یک طرف، نفس خبیث اماره از طرف دیگر، و زیبایی و جذابیتهای دنیا از طرفی دیگر عزمم را سست میکنند.

و جدای همه ی اینها خدایا تو خود خوب میدانی، کودکی که پدر و صاحبش بالای سرش نباشد، وضعش همین است.

امام زمانمان غایب است؛ ما و سیل گناهانمان را میبیند؛ و اشک میریزد؛ و از تو برایمان طلب مغفرت میکند؛ و این درحالی ست که ما همچون آفتاب ندیده ها، به تاریکی عادت کرده و صاحبمان را بکل فراموش کرده ایم گویی که مهدی فاطمه، فقط یک اسطوره است. و حال آنکه بارها در همین دفاع مقدس الطاف و معجزاتشان رادیده ایم. اما آن معجزات، چنان به باد فراموشی رفته اند، که هنوز 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته، رهبر انقلاب، نگران تحریف و فراموشی این ارزشها هستند.

کمال انقطاع
۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام داداش علی

برادر خوبم. اکنون که با تو سخن میگویم چشم هایم بارانیست.

چه زود رفتی برادر.

این رسم اخوت نیست که به کاروان امام حسین ع وارد شوی و مارا در در دوران سخت آخرالزمان تنها بگذاری.

بگو چه کردی که گلچینت کردند؟

چگونه زیستی که دعوتت کردند؟

بگو به مادرم زهرا چه گفتی که به جمع عشاق پیوستی؟

بگو راز عشق به آقا را. بگو در لبخند آقا چه دیدی که جان برایش دادی؟

علی جان اینک امروز من مانده ام و فریب دنیا که گاهی کشش لذتها امانم نمیدهد.

راستی علی جان تو آرزو نداشتی؟ تازه میخواستیم برایت خواستگاری برویم. آرزوی دیدن فرزندانت و زندگی شیرین دنیای متقین.

طلبه ی مخلص و شاگرد امام صادق ع مگر  این نیست که طلبه ها باید مدتها درس بخوانند و تلاش کنند تا به مقامات برسند؟؛ چطور راه صدساله را یک شبه رفتی؟

علی جان با زخم گلویت مرا خاطره ایست. یاد 6 ماهه ای می اندازدم.

 بگو به هنگام روضه ی علی اصغر چه کردی؟ چگونه حسین حسین گفتی؟ بگو محرم در هیاتتان چه خبر بود؟ راز زخم گلویت چه بود؟

جانم بقربانش! او که 6ماه بیشتر نداشت. اوکه مرد جنگی نبود. فقط تشنه بود وآب میخواست. یکسالش هم نمیشد...

خدا لعنت کند یزید و یزیدیان را. مخصوصا حرمله ی حرام خوار ملعون را.

برادرم حال که رفتی و عند ربهم یرزقون شدی، تهی دستی بینهایت مارا فراموش نکن.

برادر! سلام مارا به آقایمان برسان. بگو که شرمنده ی اشکهای شماییم آقا. ما گناه کنیم و شما استغفار. اشتباه کردیم آقا؛ ببخشید.

دعایمان کنید سربازتان باشیم. مثل برادر دینی ام شهید علی خلیلی.

 

کمال انقطاع
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر