فریاد زخمی

أَیْنَ المُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟

فریاد زخمی

أَیْنَ المُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

 

داستان شماره ی 3

اقیانوس لذت و معرفت

خانم حیدری (استاد قرآن): بچها! وقتی قرآن میخونید، چه حسی دارید؟ حس

 می کنید کتاب داستان میخونید؟ یا یه کتاب قانون؟یا چی؟

مریم: خب قرآن کتاب دینی ماست و برای همه ی امت اسلام هست. منم یکی از اونا. خوندنشم ثواب داره؛ پس می خونیم دور هم.

زینب: منم با مریم موافقم به اضافه ی این که، موقع قرآن خوندن، خیلی حس خوبی دارم و حس میکنم چقدر خدا دوستم داشته و چقدر برام اهمیت قائل بوده، که به حجم قرآن با من سخن گفته!

زهرا: وقتی یک نفرو دوس داری و حرفاش برات مهمه، دوس داری برات حرف بزنه. کار نداری داره ازت تعریف میکنه یا ازت شاکیه! کار نداری اصلا چی میگه! ولی از نشستن پای صحبت او لذت میبری. حالا چه برسه که بدونی او هم عاشق شماست و خیلی براش مهمی و او هم به لذتی که شما میبری واقف و بیناست. معبود یکتاست و مالک تمام دنیاست.

فاطمه: وقتی قرآن با صوت زیبا خونده میشه، و من هم معنی اون آیات رو بلد باشم، خیلی لذت میبرم. فارغ از ثواب زیادش، یجوری استراحت و دوری از دنیای پر جذبه هست. انگار چند لحظه دنیا و همه ی چیزای توش، همه ی آدما و قشنگیاش فراموشم میشه.

زهرا: وقتی خوتو تو قرآن و معانیش و لذتی که از حرف زدن با حضرت دوست میبری، غرق میکنی حس می کنی موقعیت مکان و زمان رو فراموش کردی.

خانم حیدری: یکی از مفسرین قرآن میگه : قرآن مثل یه اقیانوسه که هرکسی هرچقدر که بخواد ازش بهره میبره. یکی تشنه س میاد با آب گوارای قرآن، رفع تشنگی میکنه. یکی آلودس، میاد با زلالی آب قرآن خودشو پاک می کنه. بعضیا از نسیم لب اقیانوس قرآن، لذت میبرن. بعضیا دستاشو میکنن تو آب و از خنکیش لذت میبرن. حتی یه عده پاچه ی شلوارشونو میزنن بالا و تو آب کنار ساحل راه میرن و از هوای خوب، و خنکی و لذت اون استفاده میکنن. بعضیا ازش ماهیگیری میکنن و...

فاطمه: و خوشبحال اونایی که میرن جاهای عمیق اقیانوس شنا میکنن. کسایی که بیشترین لذت رو از قرآن میبرن و غرق مفاهیم و معانی بالاش میشن..

مریم: و چقدر زیادن آدم هایی که لب اقیانوس خنک و گوارا و زلالی مثل قرآن، از تشنگی جون میدن؛ چون نرفتن سراغش! دوای همه ی دردها و راه رسیدن به همه ی خواسته های ما تو قرآن هست؛ اما خیلیا قران رو نمیبینن و از کنارش به سادگی رد میشن. غرق مشکلات مادی و معنوین اما تشنه، لب آب از دنیا میرن.

یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردی

زهرا: خیلی ناراحت کننده س ادمو میسوزونه که شاه کلید مشکلات، تو خونه ت باشه و حیرون آواره تو دنیا گم بشی.

فاطمه: نه تهنا تو همه ی کارامون از قرآن کمک نمیگیریم بلکه در حد یه کتاب معمولی هم معنیشو نمی خونیم. مثلا کتاب مقدسمونه!؟!

مریم: هر وقت میخوایم بریم سمتش، شیطون ملعون توجه مونو به چیز دیگه جلب میکنه و همه ی تلاشو میکنه از قرآن فاصله بگیریم و ما چه بد خر شیطون میشیم

خانم حیدری:

 وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30 فرقان)

فرستاده خدا گوید: اى پروردگار من، همانا قوم من، این قرآن را متروک گذاشتند (و از درک معارف و عمل به آن اعراض نمودند)

 

کمال انقطاع
۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

داستان شماره ی2

تقلب

فاطمه: زهره جان امتحان چطور بود؟

زهره: بد نبود یک چیزایی نوشتیم دیگه

مریم: اینبار از رو کی نوشتی ناقلا؟

زهرا: ااااا مریم این چه حرفیه؟ زهره اهل تقلب نیس.

زهره: بودن دیگه بچه ها. کمک کردن دستشون گرم. خیلی با معرفتن.

فاطمه: مجید دلبندم دست نه، دمشون گرم!

زهره: همون

زهرا: معرفت یا خیانت؟ دختر جان، فردا خدا بخواد دکتر میشی با این سواد تقلبی چطور میخوای بیمار ببینی؟ اگه بخاطر تجویز اشتباه شما یکی مرد، چی جواب خونوادشو میدی؟ عذاب وجدان زندگیتو داغون میکنه.

زهره: زهرا جان فعلا تقلب نکنم استاد زندگیمو داغون میکنه

مریم: نیما بت رسوند یا افشین؟

زهره: نیمای گوساله رفته بود نشسته بود بین اکیپ مهسا اینا. بیشعور محل سگم نذاشت. خواستم خودکارمو بکنم تو چشش بگم چش سفید دوماه پیش تو نبودی میگفتی تو دانشگاه جز تو کسی رو نمیبینم؟..

مریم: اینو میگفتی ورقه های سوال تو پاکت از خنده پاره میشدن. باورت شده بود خنقول. پسرا همشون همینن وقتی بات حال کنن هواتم دارن؛ بعدا که براشون تکراری شدی عین آشغال مچالت میکنن میندازنت دور.

فاطمه: زهره خانم نگرفتی زهراچی گفت. این کارت خیلی اشتباست. شرعا هم که گناه داره . بنا به فتوای تمام مراجع.

زهرا: ینی نمره ای که میگیری با انجام گناه بوده؛ و اون نمره ای که گرفتی حق خودت نبوده؛ اینجوری مدرک میگیری و بعد با همون مدرک حرام، کار میکنی؛ پولی که از این مدرک در بیاد هر چقدرم تو بیمارستان عرق بریزی حرامه. و اگه دادی بچت خورد، تبعاتش با خودته.

مریم: به بچه نون حلال میدی میره سراغ شیطون و کار بد، حالا چه برسه حروم خوارش کنی. تازه گناهاشم پای شماست؛ چون تو نون حروم خروندیش!

زهره: راس میگی پدر مادر ما که کلی زحمت کشیدن پول حلال آوردن شدیم ما ببین نسل بعد چی میشه.

مریم: عزیزم تقلب ینی دزدی.

زهره: اگر کسی که تقلب میده راضی باشه، چی؟

فاطمه: ربطی نداره کسی که باید راضی باشه اون دانشجویی هست که تقلب نمیکنه و با سواد خودش مینویسه و عاقبت نمرش با شمایی قیاس میشه که دسته جمعی و با تقلب نوشتید.

زهرا: و البته باید اون مریضهایی که تو بیمارستان و مطب به شما مراجعه میکنن به خیال اینکه مدرک دارید. بیچاره ها نمیدونن این مدرک از کجا اومده. اگر درس درمانش نکنی باید یش خدا جواب پس بدی.

 

مریم: هرچند خیلی کار هیجان انگیزی هست و من خودم خیلی تو اینجور شلوغکاریا پایم ولی چن وقتی هست که چون فهمیدم خدا اینکارمو دوست ندارد،گذاشتمش کنار.

زهره: باشه تقلب نمیکنم. ولی اگه کسی بخواد میدم.

زهرا: تقلب دادن که بدتر از تقلب گرفتنه. شما داری به او در انجام کار گناه کمک میکنی و به مریضی که فردا میره زیر دست اون ظلم میکنی و همچین به کسایی که فردا قراره از درامد این دوستی که بهش تقلب دادی میخورن مخصوصا خود طرف.

فاطمه: حالا بگذریم از اینکه امتحانات کلاسی تا حدی رقابتی هست و شما با تقلب کردن، حق کسی رو که وقت گذاشته و مطلب رو مطالعه کرده رو میخوری.

مریم: خلاصه ینی کلی حق الناس میفته گردن آدم.

زهرا: متاسفانه تقلب کردن انقدر زیاد شده و بقدری قبحش ریخته که خیلیا اصلا نمیدونن کار گناه هست. حتی بچهای خوب هم گاهی..

 

به نظر شما در این مورد، رهکار چیه؟

 

کمال انقطاع
۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

داستان شماره ی 1

موسیقی1

مریم و زهرا: سلااام ما اومدیم...

فاطمه و زینب: علیکم السلام. خوش اومدین.

مریم: حدس بزنید موقع برگشتن تو سرویس دانشگاه، چه اتفاقی افتاد؟

فاطمه: بهتون زنگ زدن اطلاع دادن که تو قرعه کشی رب گوجه فرنگی برنده ی خوششانس شدین؟

مریم: نه. نشسته بودیم ردیف اول اتوبوس. یه نفر با آخرین درجه ی صدای گوشیش موسیقی گذاشته بود.

فاطمه: جون تو این حدس دومم بود.

زهرا: همیشه فکری که اینجور مواقع بذهنم میرسه اینه که 4-5 تا هندسفری نو  اکبند بخرم بذارم تو کیفم؛ اینجور وقتا از کیفم در بیارم، بگیرم سمتش و به طرف بگم عزیزم هندسفری نداری بهت بدم؟ اونم خجالت میکشه میگه نه خودم دارم. منم یه لبخند مهربون میزنم.

فاطمه: ممکنه بگه وسیله ی شخصیه و برا یکی دیگه رو نمیتونم استفاده کنم

زهرا: اونوقت میگم قابل شمارو نداره این تازه و اکبند برای شما. اینطوری طرف متوجه میشه که کارش اونقدی زشته که من دارم هزینه میذادم البته مطمئنم خیلیا نمیگیرن و خودشون دارن.

مریم: چیزی که اینجور موقعها سخته، جرات اعتراضه!

فاطمه: در حالی که اگه ما بخوایم یه مداحی یا تلاوت قران گوش بدیم بدون هندسفری، خیلیا جرات اعتراض دارن. قربون امام زمان برم! چه شیعه هایی داره، با کدوم سربازها میخواد حکومت بپا کنه؟ با ما برای انجام امر واجب نهی از منکر جرات کافی رو نداریم در حالی که قران میگه :


وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ (165)

بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى‏کنند و آنها را همچون خدا دوست مى‏دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست و خدا داراى مجازات شدید است (نه معبودهاى خیالى که از آنها مى‏هراسند.) (165 بقره)

زهرا: ینی چی؟

زینب: ینی کسایی که خدارو اطاعت نمیکنن و پیرو نفسشونن خداشونو که همون نفسشون هست رو دوس دارن و بخاطرش گناه میکنن اما کسایی که ایمان آوردن خیلی بیشتر از اونا خدارو دوس دارن درنتیجه پایبند ترن و استقامت بیشتری بخرج میدن

عاطفه: اگه واقعا به خدا ایمان آورده باشیم، باید در مقابل گناها که امروزه بعضیاشو علنا تو کوچه و خیابون و ... بایستیم؛ که یکش همین موسیقی هست که تو اتوبوس و کلاس یا جای عمومی میذارن.

 زهرا: حتی اگر بحث دینداری هم نباشه خوب من دوس ندارم اون صدای مزخرف رو بشنوم برای رعایت حقوق دیگران هم که شده باید خاموشش کنه درسته متاسفانه برخی تبلیغات دشمن برای تخریب چهره ی اسلام و مسلمونا باعث شده ما سعی کنیم همیشه خوب و مهربون باشیم تا نشون بدیم خزعبلات دشمن پوچه اما نباید این مهربونی و سازگاری تو نهی از منکر هم باشه

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ...

محمّد (ص) فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند... (29فتح)

فاطمه: اصلا دین ما بر پای تولی و تبری ست. پس وقتی یه کار زشت رو دیدیم، باید از اون کار تبری جسته و این حس رو ابراز کنیم.

 

نظر و راهکار شما چیه؟

کمال انقطاع
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام داداش علی

برادر خوبم. اکنون که با تو سخن میگویم چشم هایم بارانیست.

چه زود رفتی برادر.

این رسم اخوت نیست که به کاروان امام حسین ع وارد شوی و مارا در در دوران سخت آخرالزمان تنها بگذاری.

بگو چه کردی که گلچینت کردند؟

چگونه زیستی که دعوتت کردند؟

بگو به مادرم زهرا چه گفتی که به جمع عشاق پیوستی؟

بگو راز عشق به آقا را. بگو در لبخند آقا چه دیدی که جان برایش دادی؟

علی جان اینک امروز من مانده ام و فریب دنیا که گاهی کشش لذتها امانم نمیدهد.

راستی علی جان تو آرزو نداشتی؟ تازه میخواستیم برایت خواستگاری برویم. آرزوی دیدن فرزندانت و زندگی شیرین دنیای متقین.

طلبه ی مخلص و شاگرد امام صادق ع مگر  این نیست که طلبه ها باید مدتها درس بخوانند و تلاش کنند تا به مقامات برسند؟؛ چطور راه صدساله را یک شبه رفتی؟

علی جان با زخم گلویت مرا خاطره ایست. یاد 6 ماهه ای می اندازدم.

 بگو به هنگام روضه ی علی اصغر چه کردی؟ چگونه حسین حسین گفتی؟ بگو محرم در هیاتتان چه خبر بود؟ راز زخم گلویت چه بود؟

جانم بقربانش! او که 6ماه بیشتر نداشت. اوکه مرد جنگی نبود. فقط تشنه بود وآب میخواست. یکسالش هم نمیشد...

خدا لعنت کند یزید و یزیدیان را. مخصوصا حرمله ی حرام خوار ملعون را.

برادرم حال که رفتی و عند ربهم یرزقون شدی، تهی دستی بینهایت مارا فراموش نکن.

برادر! سلام مارا به آقایمان برسان. بگو که شرمنده ی اشکهای شماییم آقا. ما گناه کنیم و شما استغفار. اشتباه کردیم آقا؛ ببخشید.

دعایمان کنید سربازتان باشیم. مثل برادر دینی ام شهید علی خلیلی.

 

کمال انقطاع
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

 یخ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏   :    به نام خداوند بخشنده مهربان‏

(1) وَ الْعَصْرِ  :  به عصر سوگند

(2) إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ  :  که انسانها همه در زیانند

(3) إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ  :  مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند،

وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرْ   :  و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده‏اند!


یکی از مفسرین قران کریم ( به نام فخر رازی) می گوید: " طبق روال عادی مشغول تفسیر قرآن بودم که به سوره ی عصر رسیدم. نکات عجیب و قابل تاملی در این سوره هست که برایم قابل درک نبود:

- اول این سوره با سوگند آغاز می شود؛ آن هم سوگند به عصر و زمان که سوگند بزرگو عظیمی است؛ و این خود تاکیدیست بر آنچه در ادامه خواهد گفت.

کلمه ی إِنَّ به معنای قطعا، در ابتدای سوره، خود نشان تاکید است

 حرف لَ بر سر کلمه ی لَفِى باز به معنای تاکید است.

- آیه میتوانست به این صورت باشد: إِنَّ الْانسَانَ علی خُسْرٍ    به معنی انسان بر زیان است و زیان میکند؛  اما آیه به این صورت است: إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ    یعنی انسان غرق در زیان است و این خود باز شدت و تاکید را می رساند.

مفسر قرآن میگوید که خب این خبری که قرآن از ان خبر میدهد واضح است و هر متدینی میداند که اگر ایمان و عمل صالح و.. نداشته باشد در آخرت زیان می بیند. ولی دلیل اینهمه تکرار و تاکید چیست؟

این مسئله همچنان برایم نامفهوم بود تا اینکه روزی به بازار رفتم در بازار هر کاسبی مشغول کار خود بود. یکی پارچه می فروخت، یکی کوزه، دیگری هم نجاری می کرد و همه طبق روال عادی و به آرامی مشغول انجام کار خود بودند. اما در آن میان، صدای یک یخ فروش  توجه هرکسی را جلب میکرد. او بشدت در تکاپو و تلاش بود و با حالت التماس و عجله از مردم میخواست که از او یخ بخرند.

با دیدن چهره ی مضطر او دیگر علت آن همه تاکید در سوره ی عصر را فهمیده بودم.

تفاوت یخ فروش با سابر فروشنده ها این است که: سرمایه ی یخ فروش هر لحظه درحال آب شدن و از بین رفتن است. حال آنکه فروشنده های دیگر اگر امروز جنسشان را نفروشند، می توانند فردا یا روز های بعدی آن را فروخته و سود کنند. اما یخ فروش هر لحظه که میگذرد در حال خسر و زیان است؛ مگر اینکه یخ هایش را بفروشد.

حکایت زندگی ما هم چنین است ما نیز با سرمایه ی عمر به این دنیا آمده ایم. سرمایه ای که هر لحظه در حال آب شدن است و اگر از آن برای سود اخروی استفاده نکنیم، حتما و قطعا، غرق در زیان خواهیم بود. یخ فروش اگر یکبار سرمایه اش را از دست بدهد، باز میتواند از نو شروع کند؛ اصلا میتواند به سراغ شغل دیگری برود. اما انسان فقط یکبار فرصت زندگی و داشتن سرمایه را دارد. سرمایه ی ارزشمند عمر که فقط یک نفر توان قیمت گذاری بر آن را دارد که البته بسیار بیشتر از آنچه عمرمان می ارزد، سرمایه را از ما خریدار است و آن خالق و مالک و پروردگار ماست.

پس کسی که چنین فروشنده ای را بی اعتنایی کرده، به هنگام تلاش و تکاپو برای استفاده ی مناسب از سرمایه ی عمر، خود را با دنیای پوچ و توخالی مشغول نماید با نهایت تاکیدات ممکن، زیان کرده! زیانی که هرگز قادر بجبرانش نخواهد بود.

عصر

 

کمال انقطاع
۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

کمال انقطاع
۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر