استاد حسن رحیم پور ازغدی:
یکى از بستگان ما آدم خوبى بود، خدا رحمتش کند، اما از آن نوع مذهبى هایى بود که تحلیل ندارند و شجاع هم نیستند. یک شبى در اواخر سال پنجاه و شش و اوایل ٥٧ و بعد از فوت مرحوم حاج آقا مصطفى، جلسه اى بود در منزل ابوى ما و عده اى از انقلابیون در آن حضور داشتند، جلسه تا سه و چهار صبح طول کشید. اعلامیه هاى امام تکثیر میشد و برنامه ریزى براى پخش آنها صورت میگرفت. این بنده خدا فامیل ما در اتاق بغلى، به من گفت چه میگویید این همه وقت در جلسه تا سه صبح!؟ گفتم همه دارند از بدى شاه و کارهایش و مبارزه با رژیم صحبت میکنند، ایشان گفت، آخر این کار درست است که نشستید تا نصفه شب غیبت شاه را میکنید؟ گفتم بابا! غیبت شاه چیه؟ اینهمه شاه دارد جنایت میکند... پرسید تو خودت دیده اى؟!
عملیات والفجر هشت در فاو ، من مجروح شده بودم و چشم هایم نمیدید. همین فرد که آدم بسیار خوبى هم بود، آمده بود عیادت من. گفت ببین این آقاى خمینى با جوانهاى مردم چه کار میکند! گفتم بالاخره جنگ است دیگر، باید عملیات کنیم تا به ما حمله نکنند. گفت حالا این عملیات چه بوده؟ گفتم براى گرفتن فاو، ایشان فکر میکرد "فاو" همان مایع شوینده "فاب" است. گفت آخر براى فاب جوانهاى مردم را به کشتن میدهند؟! منظورش همان فاب و تاید و ... بود که با آن لباس میشستند...[خنده حضار] میگفت آقاى خمینى روز قیامت چجور جواب میدهد که جوان هاى مردم بخاطر فاب کور و شهید شده اند؟
اینها آدم هاى بسیار متدینى بودند، اما درک سیاسى شان همینقدر بود. اینها زمان جنگ به امام معترض بودند که چه کسى جواب خون این بچه ها را خواهد داد؟ امام گفت همان کسى که قرار است جواب خون شهداى صفین و جمل و نهروان را بدهد، جواب این خونها را هم، بدهد. ما با کسى دعواى شخصى نداریم. ما بر سر حق و عدل و کلام خدا ایستادیم، به ما حمله کردند، حالا باید دفاع کنیم از کلمه حق.
شما فکر میکنید این تیپ آدم ها، اگر زمان امام حسین در کربلا بودند، حضرت عباسى به امام حسین چه میگفتند؟ یعنى کار امام حسین واقعاً به چشم اینها معقول و درست میامد؟ واقعاً هم آمدند به امام حسین نصیحت کردند، هفت هشت نفر از بزرگان جهان اسلام به امام حسین گفتند چه کار دارى میکنى آقا؟! همین حرفها را به پیامبر و امیرالمؤمنین زدند، فردا که امام زمان هم بیاید، همین تیپ آدم ها، همین حرفها را به امام زمان خواهند زد. با اینکه این تیپ افراد، اصطلاحاً خیلى امام زمانى هم هستند. زمان جنگ برخى روحانیون این تیپى به امام میگفتند، جوانهاى مردم را به کشتن میدهى در جنگ مسلمان با مسلمان و فرداى قیامت باید جواب بدهى و آخوندى داشتیم که فتوا داد، اینهایى که در جنگ کشته میشوند اصلاً شهید نیستند!
همین تیپ فکر الان هم هست، سر قضیه فلسطین، میگوید فلسطین به ما چه ربطى دارد، سر مساله هسته اى میگوید براى چه اینقدر لجبازى میکنید؟ آن فردى که میگوید چرا بر سر سانتریفیوژ دارید مقاومت میکنید، مثل آن کسى است که میگفت، چرا جوانهاى مردم را براى فاب به کشتن میدهید. اصلاً مساله، مساله سانتریفیوژ نیست. این مصداقى است براى امتحان شرف ملت ایران، مثل نهضت ملى شدن نفت، برخى همان زمان هم میگفتند واقعا ملى شدن نفت به این همه بدبختى مى ارزد؟ میدانید زمان مصدق هم سر این موضوع ما را تحریم کردند و فشار آوردند و آخر سر هم کودتا کردند.
"جهانى شدن پانزده خرداد و مسئولیت ما"
شبکه چهار، ٢١ خرداد٩٢