این عمار1
داستان شماره ی 5
غفلت کوفی
زهرا: فاطمه خیلی حالم بده ؛ خیلی
فاطمه: چی شده مگه؟
زهرا: اخه مگه ادم چقدر میتونه گوسفند باشه؟ اصلا نمیخوام درموردشون صحبت کنم! مریم شما بگو.
زهره: هیچی استاد زبان تخصصی اومد کلاس. از واقعیتهای ایران و جهان گفت و زهرا بهم ریخت.
مریم: تو حرفاش بی احترامی به ارزشهای دینی و مسخره کردن دین تو چشم میزد. منم بهم برخوردم انصافا.
زهرا: بدیش اینجاس که فقط باید سکوت کنیم. هیچی نمیتونیم بگیم چون همه با استاد موافق بودن. کساییم که خنثی بودن، چون استاد باسواد و باکلاس بود و تدریس و اخلاقش رو همه دوس دارن، این چرتو پرتاشم قبول میکنن و می ذارن به حساب سواد و اطلاعات!
مریم: با حالت طنزحرف میزد. طوری که بعد کلی مسخره کردن و.. بچه ها می خندیدن؛ میگفتن چه استاد باحالیه؛ خیلی ازش خوشم میاد و...
زهره: خب راس میگفت دیگه؛ از خودش که نمیگفت. تجربه هاشو میگفت.
زهرا: تجربه؟؟؟؟؟ رسما برگشت گفت خانوما تو خوابگاه هرچقد دوس دارید و تا میتونید برقصید.گفت بشین به کوچترین سوژه و اشتباه این و اون از ته دل تا میتونید بخندید حتی اگه هم اتاقیتون خواب بود و نصف شب، رعایت نکنید. سلامت جسم و روان شما مهم تر از خواب یکی دیگه س. این ینی180درجه مخالف ارزشها و اخلاق اسلام.
مریم: درمورد حقوق دانشجوها تو ایران و آلمان میگفت؛ که اونجا هر ماه بیشتر از نیاز ی زندگی دانشجویی، به هر نفر میدن. درحالی که ایران برای یه دانشجوی مجرد500 هزار تومن میدن و اگر متاهل باشه 70 تومن بیشتر! بچه هام کلی مسخره کردن.
زهره: خب مگه دروغ میگفت؟؟
مریم: بفرما همه هم مثل زهره فک میکنن.
فاطمه : زهره جان دو تا دانش آموز کنکوری رو در نظر بگیر. یکی درس میخونه و سختی میکشه؛ از خوشی هاش میزنه اون یکی درس نمیخونه و فقط تو خوش گذرونیه. حالا اگه اون درس خونه کلی دادو بیداد بزنه که چرا شرایط او از من بهتره؟ و چرا به من خوش نمیگذره شما چی میگی؟ باز میگی خب راس میگه؟ اولی دنبال یسری ارزشها رفته و بزودی نتیجه تلاششو میبینه. یک روز همون دومی میاد زیر دست این کار میکنه.
زینب: ایران هم میتونست اوضاع اقتصادی و به تبع اون علمی و صنعتی پیشرفته تری داشته باشه؛ اگه استقلال خودش رو نادیده میگرفت و وابسته به کشورهای سلطه بر جهان و استعمار گر از جمله آمریکه و اسرائیل میشد.
زهره: خب میشد..!
فاطمه: این چه حرفیه زهره جان؟ میدونی استعمارگر ینی چی؟ ینی دزد! ینی ظالم! ینی فرعون زمان! بریم زیر ولایت طاغوت که چی؟
زهرا: همه ثروتها و علوم پزشکی و صنعتی و همه و همه مال خداست؛ هر موقع، به هرکی هرچقدر بخواد میده و اگه بما کم داده، یا بخاطر تلاش کمه! و یا امتحان الهیه!
ما از خیلی چیزای مادی عقب موندیم چون مملکتمون دست شاه و مزدورای غربی بود. بعدشم که انقلاب کردیم و اون موش کثیف و دارو دسته ش رو از کشور بیرون کردیم، کل دنیا جمع شدن بر علیه یه کشوری که نظامش از هم پاشیده و سرمایه های ملیش به تاراج رفته؛ با این وجود 8 سال مقاومت کردیم و جنگیدیم و به کل دنیا پیروز شدیم؛ درحالی که رزمنده هامون حتی مشکل پوتین و کمبود سیم خاردار داشتن. حالا 30 ساله جنگ تموم شدیم و تا سالها بعد اون جنگ حتی تا الان تو کار جبران آسیب های جنگ و قبل جنگ بودیم و هستیم. ولی باز تو این سی سال بقدری پیشرفت داشتیم، که دنیا رو به حیرت آوردیم.
زینب: تو این مدت ندونستیم خسارتهای جنگ رو جمع و جور کنیم یا به فتنه های ریز و درشت، از شمال و جنوب و شرق و غرب برسیم. ندونستیم با فرقه های بیشماری که دشمن برا دور کردن ملت از دین و ایمانشون درست کرده، مقابله کنیم، یا جلوی 3000 تا شبکه ی ماهواره ای رو که به زبان فارسی باهدف ترویج فساد راه اندازی کردن، در بیایم؟ با این وجود، موشک ساختیم فرستادیم هوا؛ موجود زنده فرستادیم فضا و برگردوندیم؛ که هنوزم که هنوزه، یسری از کانالای غربی تکذیبش میکنن. پهباد و هواپیمای جاسوسی امریکا رو که هیچ راداری نمیتونه شناساییش کنه، سالم رو زمین نشوندیم امریکا با اون عظمت پوشالی دنیاییش دست دراز کرد سمتمون که لطفا هواپیمای جاسوسیمون رو که فرستاده بودیم امارتونو در بیاره رو برش گردونید.
مریم: پررووو
زینب: چنبار با اطمینان گفتن ایران نمیتونه بالای 5 درصد اورانیوم تولید کنه اما ایران تا 20 درصد رسید؛ انقد کم آوردن و وحشت کردن که کلی دانشمند ترور کردن.
فاطمه: ایران اسلامی کشور امام زمانه و نیرو امداد غیبی همیشه کمکش بوده و هست.
زهرا: بعد، اونوقت یه عده به جای تشکر میزنن تو سر ایران، که چرا پول کمه. موندم جواب شهدا رو چی بدیم با این وضعمون.
زهره: میدونید وقتی استاد اون حرفا رو میزد من اصلا به اینجیزا فک نمیکردم. ذهنم پیش رفاه و زندگی خوب خودم بود. مطمئنم بقیه بچها و حتی استادم حواسش به اینچیزا نبوده و اگرم اطلاع داشتن انقد تبلیغات علیه انقلاب و ایران زیاده که آدم ناخوداگاه دوست داره از ضعف نظام بگه و بخنده.
مریم: راس میگه اون جوری که دشمن شب روز با ماهواره و کتاب و اینترنت و عکس و فیلم ... تبلیغ میکنه ما هیچکاری نمیکنیم. بعضی از کارایی هم که میشه، تحت تاثیر همون افکار مادی و ضد اسلامی غربی ساخته میشه.
زینب: قوربون امام زمان عج برم که اینارو میبینه و این گمراهی، و عطش مردم به حضور امام زمانشون رو میبینه، اما نمیتونه بیاد چون یار کافی نداره!
زهرا: بنظر من کسایی که تا حد هرچند کم آگاهی دارن، باید تاجایی که میتونن، آگاهی دهی کنن و حداقل اطرافیانشون رو توجیه کنن.
فاطمه: بخاطر همین حضرت آقا دانشجوها رو افسر جوان جنگ نرم معرفی کردن و بخاطر همین ندای این عمار سر دادن.
راهکار شما برای حل این مشکلات مخصوصا غفلت و ناآگاهی عوام چیه؟