حکومت ولی معصوم ( قسمت2)
سلام
شبتون بخیر
بعداز حضرت یوسف ع مزدم بنی اسرائیل بد مردمی شدند و 70 تن از پیامبران خدا را کشتند و خداوند تا 400 سال هیچ پیامبری برایشان نفرستاد...
فرعونی که در این مدت حاکم بود بسیار ظالم بود و پدر مردم را درآورده بود؛
در این مدت مردم سوالات و احکام دینی اشان را از فقها و عالمان دینی آن زمان میپرسیدند. فقها از ظهور منجی با نام موسی خبر میدادند.
مردمی که بخاطر ظلم و جور زمان، مضطر شده بودند، دور فقها جمع شدند. فقها میگفتند که برای ظهور منجی باید دعا کرد و اشک ریخت و ندبه کرد...
مردم آنقدر مضطر شدند و دعا کردند و اشک ریختند که ظهور منجی 170 سال نزدیک شد و موسی ع آمد. حضرت موسی ع با معجزات گوناگون فرعون و مردم را به عبادت خدای یکتا فراخواند.
مردم از موسی ع خواستند که آنها را از دست فوعون نجات دهد و حکومت دینی تشکیل بدهد.
و خداوند عاشق اینچنین مردمیست....
چون فرعون نپذیرفت و به استکبار خود ادامه داد، حضرت موسی ع شبانه 600000 نفری را که ایمان آورده بودند از مصر خارج کرد تا به سمت سرزمین موعود بروند. سرزمینی که در آن جوی های شیر و عسل جاری است و ...
مردم به دنبال حضرت موسی ع با دست خالی و با اعتماد و تکیه به خداوند یکتا به راه افتادند.
فرعون با خبر شد و با لشگرش برای دستگیری آنها رفت.
مردم به بمبست رسیدند، رود نیل راهشان را بسته بود و از پشت هم فرعون داشت میرسید.
موسی عصایش را به آب زد و نیل با آن عظمت شکافته شد. 90یونس
وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَعَدْوًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ
(سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا [= رود عظیم نیل] عبور دادیم؛ و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند، وجود ندارد؛ و من از مسلمین هستم!»
10:90
این یعنی چی؟ خدا چی میخاد بگه؟ میخاد بگه تو به من اعتماد بکن و در راه من حرکت بکن، بقیه ش هرچی موند با من.
تازه اینکه چیزی نیست...
در راه رفتن به سرزمین موعود گفتن: موسی هوا خیلی گرمه!!
این بنده ها برای خدا خیلی باارزش بودند چرا که اونها اولین کسانی بودند که خواهان حکومت ولی معصوم بودند. خداوند امر کرد که ابری بالای سر آنها قرار گیرد و همراه با آنها حرکت کند تا روی آنها سایه بیفکند تا آنها خنک شوند!
بعد از مدتی گفتند موسی ما گرسنه ایم! خداوند امر کرد که از آسمان برای آنها بلدرچین بریان و شربت مخصوص نازل شد
57 بقره
وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ ۖ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم؛ و «من» [= شیره مخصوص و لذیذ درختان] و «سلوی» [= مرغان مخصوص شبیه کبوتر] را بر شما فرستادیم؛ (و گفتیم:) «از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید!» (ولی شما کفران کردید!) آنها به ما ستم نکردند؛ بلکه به خود ستم مینمودند.
2:57
مدتی بعد گفتند موسی ما تشنه هستیم. خداوند امر کرد موسی عصایش را به سنگ زد و 12 چشمه ی آب از سنگ جوشید!
60بقره
وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۖ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ
و (به یاد آورید) زمانی را که موسی برای قوم خویش، آب طلبید، به او دستور دادیم: «عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید؛ آنگونه که هر یک (از طوایف دوازدهگانه بنی اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را میشناختند! (و گفتیم:) «از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید! و در زمین فساد نکنید!»
2:60
ببین نمیگه یه غذای معمولی؛ بلکه یه غذای آنچنانی براشون اومد. نمیگه به هرکدوم یه بطری آب دادند؛ بلکه میگه چشمه براشون جوشید. ابر مسخر شد که بالای سرشون بمونه و اونا رو خنک کنه!!!
خدا میخواد بگه تو بخاطر من حرکت بکن، من دنیا رو میریزم به پات! از هر چیزی بهترینشو برات میفرستم.
اما کو گوش شنوا؟
من واقعا برام سوال شده!!!؟؟ اینایی که تو زمان ما جلوی تحریم کم آوردن و کاسه ی گدایی بردن جلوی فرعون زمان، قرآن نخوندن؟؟؟؟
مردم بنی اسرائیل تا اینجارو خوب اومدن اما بعد یه مدت گفتند: موسی این غذایی که خدا از آسمون میفرسته خیلی خوبه هااا اما خسته شدیم از بس اینارو خوردیم. ما هوس غذاهای خودمونو کردیم از خدا بخاه برامون سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیاز فراهم کنه. موسی گفت حالا که همینا سیرتون میکنه فعلا همینارو بخورید تا برسیم تو سرزمین موعود همه چیز هست. گفتند: نه موسی ما عمرا نمیتونیم صبر کنیم!!!
اینو که گفتن کارو خراب کردن. به ولی معصومشون گفتند عمرا نمیتونیم صبر کنیم!!!
موسی ع گفت: آیا غذای پست دنیایی رو به غذایی که خدا براتون میفرسته ترجیح دادید
موسی ع گفت: آیا غذای پست دنیایی رو به غذایی که خدا براتون میفرسته ترجیح دادید؟؟؟ زمین موعود رو داری عوض میکنی با سیبزمینی پیاز؟؟؟؟ حالا که اینطوریه برگردید به مصر (شما لیاقت سرزمین موعود ندارید) اگر پیاز و خیار و.. میخواستید که تو همون مصر هم به فراوانی داشتید!!! شما برای حکومت ولی معصوم و رسیدن به سرزمین موعود حاضر نیستید جلوی شکمتونو بگیرید. گرسنه که نموندید. برید برگردید به همون مصر شما لیاقت ندارید. بعد اینهمه معجزه دیدن باز رفتید سر خونه اول. و بدونید به خاطر اینکارتون خدا مهر ذلت بهتون میزنه.
61 بقره
وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ۖ قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ ۚ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ ۗ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ۗ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ
و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین میرویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد.» موسی گفت: «آیا غذای پستتر را به جای غذای بهتر انتخاب میکنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائی شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.
2:61
میدونی معادل امروزیش چی میشه؟
اونایی که امروز تو کشور میگن که آزادی میخوایم تو حجاب و و کنسرت و خواننده ی زن و.... خدا بهشون بگه شما لیاقت اومدن امام زمان وحکومت ولی معصوم رو ندارید!!! برید گمشید برگردید به همون زمان قبل انقلابتون که هم بی حجابی بود هم خواننده زن و هم فسادخانه و... مگه همین فسق و فجور هارو زمان شاه نداشتید برا چی انقلاب کردید؟ زمان شاه به جز شرف و ناموس همه چیز داشتید.
خدا به خاطر این اشتباهشون ابر و غذای اسمانی و ... رو ازشون گرفت.
مردم توبه کردند ولی خدا گفت: مهر ذله بر شما زدیم. کارشون به جایی رسید که برای طی کردن ادامه ی مسیر تا سرزمین موعود ملخ میخوردند و 1 خرما رو 6 نفری میخوردند و...
این یعنی در حکومت ولی معصوم اگر پس بزنی دیگه به حالت قبل بر نمیگرده!! مواظب باش
مدتها تو حرکت بودند و توی راه هم داستان سامری پیش اومد که شبهای گذشته صحبتش رو کردیم. دیگه واردش نمیشیم.
تا اینکه رسیدند به نزدیکی سرزمین موعود.
اینجا خدا یکبار دیگه اونهارو امتحان کرد. موسی ع گفت: اونجایی که میبینید سرزمین موعود هست. ما باید بریم و با اونها جنگ کنیم.
حضرت موسی چند نفر رو برای جمع آوری اطلاعات از دشمن فرستاد و تاکید کرد اطلاعات رو فقط بیاید به خود من بگید؛ به مردم نگید.
رفتند اطلاعات آوردند اما حرف موسی رو گوش نکردن. رفتن به مردم گفتن تو اونجا آدمایی هستن که خیلی قوی هستن؛ 210 سانت قد دارند(درحالی که 2متر قد داشتن) . قضیه تو مردم یک کلاغ چهل کلاغ شد تا جاییکه امروز یهودیا تو کتاباشون نوشتن موسی 3متر قدش بود، 3متر عصاش، 3متر هم پرید، تازه رسید به قوزک پای طرف!!!!! یا خدا
خلاصه کار به جایی کشد که مردم وحشت کردند و گفتند ما با اونها نمی جنگیم!!! موسی گفت به من اعتماد کنید بیاید بریم بجنگیم بابا پیروزی با خداست. گفتن نه
21 و 22 و 24مائده
یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ
ای قوم! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر داشته، وارد شوید! و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب گرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»
5:21
قَالُوا یَا مُوسَىٰ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ
گفتند: «ای موسی! در آن (سرزمین)، جمعیّتی (نیرومند و) ستمگرند؛ و ما هرگز وارد آن نمیشویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد!»
5:22
قَالُوا یَا مُوسَىٰ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ
(بنی اسرائیل) گفتند: «ای موسی! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم»!
5:24
نتیجه گیری مهم: وقتی حاکم شرع دستور میده به گفته ی خودت و عقل و فهم خودت عمل نکن! چه بسا تو داری اشتباه میکنی. ولی تو بهتراز تو موقعیت و شرایط رو میفهمه. مثلا وقتی میگه من به مذاکرات خوشبین نیستم، باز نرو دنبال مصرزدگی خودت.
نتیجه ی دوم: در حکومت اطلاعاتی هست که نباید مردم بدونن و این کاملا عقلانیست. چون مردم موقعیت و شرایط دقیق رو نمیدونن. پس لازم نیست مردم ریز به ریز همه ی اتفاقات و اطلاعات رو بدونن. مثلا آمریکا چند سال پیش گفته بود 8اردیبهشت حمله میکنم به ایران. حکومت چون میدونست اینا دارن لاف میزنن به مردم چیزی نگفت. آمریکا هم هیچ غلطی نکرد. اما اگر مردم میفهمیدن چه بسا خرابکاری میکردن.
قرآن میگه از بین اونها 2نفر که فقط از خدا میترسیدن (اینطور نبودن که آمریکا رو از خدا قوی تر بدونن!) لبیک گفتن.
23 مائده
نتیجه: کسایی که برای امام زمانشون کار میکنند خدا بهشون نعمت داده (23مائده)
نشان ایمان به خدا، توکل به خداست نه فرعون!!
ایمان را باید در عمل نشان داد نه بر زبان (اگه مردی بلند شو)
(ان الذین ءامنو و عمل اصالحات...)
قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
(ولی) دو نفر از مردانی که از خدا میترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید! هنگامی که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!»
5:23
خدا از هر قومی که ولی معصوم بخاد(مثل قوم موسی) 4 تا امتحان میگیره:
1. اقتصادی = عدم تحمل بر غذای واحد (61 بقره)
2. جهاد = به فرمان موسی نرفتند جنگ (24 مائده)
3. حکمیت = تو داستان سامری موسی هارون رو جانشین قرار داد و رفت. اما مردم به حرفای هارون گوش نکردن (90 و 91 طه)
4. افراد مستجاب الدعوه = امثال سامری که ادعای دین میکردند مردم رو قول زدند (85 طه)
کار به جایی رسید که خود ولی معصوم به خدا گفت: خدایا منو از اینها بگیر! 25 مائده
همین قومی که اونقدر خوب گرد فقها جمع شدند و دعا کردند تا موسی بیاد؛ همون قومی که دردانه های خدا بودند و خدا هر چی لازم داشتند به بهترین نحو براشون فراهم میکرد، انقدر سقوط کردند که حالا قرآن میگه این ها "فاسق" اند. 25مائده
قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی ۖ فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ
(موسی) گفت: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیّت گنهکار، جدایی بیفکن!»
5:25
و خدا براشون بلا نازل کرد (الله اکبر)
بلای اول = گرفتن ولی معصوم (25 مائده)
بلای دوم = 40 سال تو اون بیابون سرگردون شدند (26مائده)
بلای سوم = لعنت خدا (13مائده)
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ ۛ أَرْبَعِینَ سَنَةً ۛ یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ۚ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ
خداوند (به موسی) فرمود: «این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!»
5:26
فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً ۖ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ ۙ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ ۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
ولی بخاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف میکنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد!
5:13
بدترین بلا همین سومیه! وقتی خدا لعنت بکنه قومی رو میدونی چی میشه؟ طرف گمراهه اما نمیفهمه. بدبخته اما نمیفهمه. برا خودش شاده. پیامبرهای بعدی رو باز کشتند. و دیگه حکومت ولی معصوم نخواستند!!! و گذشت تا 30000 سال دیگه قومی تو دنیا حکومت ولی معصوم نخواست و این یعنی لعنت خدا!
بند آخرم یک بند از دعای ندبه باشد:
یا امام زمان! وقتی آیه ی 26 سوره ی مائده را میبینم که خدا میگوید 40 سال در آن مکان سرگردان شدند، یاد خودم می افتم.
میخواهم داد بزنم و این بند از دعای ندبه را به گوشتان برسانم؛ که یا صاحب الزمان "الی متی احارفیک یا مولای؟؟
" آقاجان تا کی در انتظار شما سرگردان وحیران باشم؟؟؟
ادامه ان شاءالله فردا
برگرفته از سخنرانی استاد رایفی پور