داستان گاو
سلام
شبتون بخیر🌺
سحرگاهی در قوم بنی اسرائیل جنازه ای پیدا شد.
بین دو گروه از بنی اسرائیل سر اینکه قاتل کیست دعوا شد.
چاره را در آن دیدند که به حضرت موسی مراجعه کنند و از او کمک بگیرند.
حضرت موسی ع از خداوند درخواست راهنمایی کرد و آیه 67 سوره ی بقره نازل شد.
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ
و (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور میدهد مادهگاوی را ذبح کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند؛ و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آیا ما را مسخره میکنی؟» (موسی) گفت: «به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم!»
2:67
قوم موسی تعجب کردند و گفتند موسی مارو به مسخره گرفتی؟
تو کدوم دادگاه اینجوری حکم میدن؟
موسی گفت من جاهل نیستم.
یعنی چی؟
یعنی اونایی که مسخره میکنند جاهلند
داخل پارانتز میگم:
خداوند خالق و مصور ماست
وقتی مخلوقی را مسخره میکنید یعنی خدارا به مسخره گرفته اید
دستور به مسخره نکردن در قرآن یک آیه مجزا برای خودش دارد.
و این قبح و زشتی این کاررا میرساند.
11 حجرات
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!
49:11
قوم موسی گفتند باشه حالا بگو اون گاو ویژگیهاش چیه؟
و از همینجاست که بهانه های بنی اسرائیلی شروع میشه و ضربالمثل میشه
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَٰلِکَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ
گفتند: «(پس) از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند این مادهگاو چگونه مادهگاوی باشد؟» گفت: خداوند میفرماید: «مادهگاوی است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان؛ بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.»
2:68
خدا گفت اون گاوی هست که نه پیره و نه خ جوون
بلکه بین اینهاست
در ادامه میگه بیخودی سوال نکنید و برید و فرمان خدارو اجرا کنید
میگن نه موسی ما هنوز نفهمیدیم اون گاو باید چه طوری باشه
بیشتر توضیح بده
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ
گفتند: «از پروردگار خود بخواه که برای ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ «گفت: خداوند میگوید: «گاوی باشد زرد یکدست، که رنگ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد.»
2:69
چه رنگی باشه؟
داخل پارانتز: از این آیه استنباط میکنند که رنگ زرد باعث شادی و نشاط میشه
باز گیر میدن و میگن هنوز برا ما روشن نشده چطور گاوی میخای
بیشتر توضیح بده
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
گفتند: «از خدایت بخواه برای ما روشن کند که چگونه گاوی باید باشد؟ زیرا این گاو برای ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!»
2:70
ایندفه دیگه ایشالا میفهمیم دقیقا چی میخای
از این نحوه ی برخورد و صبر پیامبران میفهمیم که اونها چقدر بزرگوار بودند
که قوم هی سرپیچی میکنند و بهانه می آورند اما موسی همچنان با صبر توضیح میدهد
قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِیَةَ فِیهَا ۚ قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ
گفت: خداوند میفرماید: «گاوی باشد که نه برای شخم زدن رام شده؛ و نه برای زراعت آبکشی کند؛ از هر عیبی برکنار باشد، و حتی هیچگونه رنگ دیگری در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردی!» سپس (چنان گاوی را پیدا کردند و) آن را سر بریدند؛ ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند.
2:71
قرار شد گاو نه پیر باشه و نه خیلی جوون
رنگش هم زرد یکدست باشه
گاو شخم زن و کار کرده هم نباید باشه
2 احتمال میدن برای اینکه چرا اونها اینهمه سوال کرد؟
1.شاید چون فکر میکردن این گاوی که قراره مرده زنده کنه باید گاو خیلی خاصی باشه
احتمال دوم که محتمل تر هست اینه که چون افراد قاتل هم بین اینها بودند و نمیخواستند قضیه لو برود هی کشش میدادند
انتهای آیه 71 این احتمال را تصدیق میکند
اگر از همان اول میرفتند و یک گاو می آوردند هم کار تمام میشد
اما انقدر سوال پیچ کردند که آخرش شرایط گاو خیلی سخت شد
بطوری که فقط یک نفر در آن شهر از این نوع گاو داشت
پسری بود که بسیار به احترام و محبت به پدر و مادر اهمیت میداد
روزی یک معامله ی بسیار پر سود برایش اتفاق افتاد و لازم بود که برود و کلید را از خانه بیاورد و همه ی جنس هایش را یکجا به تاجری بفروشد.
وقتی به خانه رسید و خواست کلید را بردارد دید که کلید داخل کت اش است و پدرش آن کت را تا کرده و زیر سرش گذاشته و خوابیده است
پسر با اینکه معامله بسیار پر سود بود اما دلش نیامد پدرش را بیدار کند
رفت و معامله را به هم زد
پدرش وقتی بیدار شد و فهمید پسرش به خاطر او چه کرده گاوی را که داشت به پسرش هدیه داد
سالها گذشت و پدرش از دنیا رفت.
بعداز داستان گاو بنی اسرائیل مردم فهمیدند که این گاو با این ویژگی ها فقط در خانه ی یک نفر در شهر وجود دارد و آن همان گاو این پسر است که پدرش به او داد
پسر حاضر نبود آن گاو را بفروشد
ولی به اصرار مردم قوم آن گاو را در ازای مقدار بسیار زیادی طلا فروخت
بعضی میگویند طلا هم وزن یا هم حجم آن گاو
و اینچنین خداوند در ازای سود بسیار زیاد آن معامله که پسر از دست داد سود فوق العاده زیادی به پسر رساند
در ادامه آیه بار دیگر حادثه ی قتل را مرور میکند
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا ۖ وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ
و (به یاد آورید) هنگامی را که فردی را به قتل رساندید؛ سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختید؛ و خداوند آنچه را مخفی میداشتید، آشکار میسازد.
2:72
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ کَذَٰلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
سپس گفتیم: «قسمتی از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرفی کند.) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند؛ و آیات خود را به شما نشان میدهد؛ شاید اندیشه کنید!»
2:73
هدفمان از گفتن این داستان، بحث در مورد خود این داستان نبود
و دیدید که زیاد هم به توضیح و تفسیر نپرداختیم
هدفم گفتن یک نکته بود که بر میگردد به داستان گوساله سامری و قارون
گفتیم اول توهین و تحقیرمصری ها باعث گوشه گیری بنی اسرائیل شد.
اما مردم بنی اسرائیل محکم و قوی پشت موسی ایستاند.
تااینکه امثال قارون اومدن و مصرزدگی اونها رو تقویت کردند.
قارون ها اومدند و با مانور تجملات ارزشهای جامعه رو تغییر دادند
تا جاییکه بعد ها سامری تونست بیاد و با استفاده از همین ضعف بنی اسرائیل (مصرزدگی و ارزش شدن چیزهایی مثل طلا) فتنه ی گوساله از جنس طلا راه بندازه و مردم خداپرست رو بت پرست بکنه.
خداوند با تو زمین کردن قارون و همه ی ثروتش خواست این تفکر غلط رو از تو ذهن مردم بیرون بکشه اما خیلیا باز تو فتنه ی سامری گیر افتادن.
بعد ها خدا یه جور دیگه و در یک غالب دیگه به مردم هشدار داد. و اون داستان گاو بود.
اگر دقت بکنید از یک زاویه ی دیگر هم میشود به داستان نگاه کرد
خداوند با این داستان میخواست بگوید:
✅ بنی اسرائیل! شما مرده اید و اگر میخواهید زنده شوید باید دو چیز را از دست بدهید و کنار بگذارید:
1⃣ گاو و گوساله ای که برایتان مقدس شده بود و محصول مصر زدگیتان بود را باید کنار بگذارید.
آن هم چه گاوی! گاو خاص کار نکرده ی زرد!!!!
این شمارو یاد چی میندازه؟
گوساله سامری!
2⃣طلا!! طلای بسیار زیادی را به آن پسر دادند تا راضی شد یادگار پدر رو بفروشه!
و طلا همونچیزی بود که قارون باهاش مانور تجملات میداد.
مرده دلی شاید بدتراز مرگ باشد.
دلی که خدارو فراموش کرده مرده
دلی که دنبال مصرزدگیست مرده است
دلی که گنج قارون میخواهد مرده است
امیرالمومنین ع: کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده اى است میان زندگان!
و احادیث دیگری با این مضمون
با توجه به معدل سازی هایی که روزهای قبل انجام دادیم،
ما هم برای اینکه زنده شویم باید غرب زدگی و دنیا زدگی را سرببریم...
چقدر کتاب قرآن زیبا و ظریف و دقیقی داریم...
صحبت تمام شد اما حال که صحبت از احسان به پدر و مادر شد لازم میدونم چند نکته را یادآور باشیم
وقتی در دستورات خداوند در قرآن دقت میکنیم میبینیم خداوند بارها در کنار دستور به ایمان به خدا و عدم شرک به خدا، بلافاصله سخن از احسان به والدین میکند
و این خیلی عجیب است و بیانگر اهمیت این مسئله هست.
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ
و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛ نماز را برپا دارید؛ و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمی- سرپیچی کردید؛ و (از وفای به پیمان خود) رویگردان شدید.
2:83
178 بقره
وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا
و خدا را بپرستید! و هیچچیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید؛ همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین، و واماندگان در سفر، و بردگانی که مالک آنها هستید؛ زیرا خداوند، کسی را که متکبر و فخر فروش است، (و از ادای حقوق دیگران سرباز میزند،) دوست نمیدارد.
4:36
36 نسا
قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ۖ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۖ وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ ۖ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ۖ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم؛ و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق)؛ این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید!
6:151
151 انعام
وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
17:23
23 اسرا
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد میگوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمیگردم و توبه میکنم، و من از مسلمانانم!»
46:15
15 احقاف
و...
زمان انقلاب همه عاشق امام بودند
بعضی ها توفیق این رو پیدا کرده بودند که شاگرد امام خمینی باشند.
بین این افراد یک طلبه بود که شاید بیشتر از بقیه شیفته ی امام بود.
پدر این طلبه از او خواست درس امام خمینی را رها کند و به کمک پدر بیاید
چرا که چشمان پدرش کم سو شده بود و نیاز به کسی بود که دست او را بگیرد و به مسجد و.. ببردش
آن طلبه با اینکه شیفته ی امام ره و کلاس درس این بزرگوار بود اما به خاطر کمک به پدر درس و کلاس امام خمینی را رها کرد و برای خدمت به پدرش آنجا را ترک کرد
خدا هم برایش کم نگذاشت
آن طلبه امروز جانشین امام خمینی ره است.
نایب امام زمان عج
امام خامنه ای
برای اینکه خداوند ایشان رو برای ما حفظ کند و اینکه به زودی ان شاءالله دستانش را به دستان مبارک حضرت بقیه الله برساند صلوات بفرستیم
خیر و احسان به پدر و مادر گنج بزرگیست
که در زندگی اغلب بزرگان رد پایی از آن دیده میشود.
خداوند پدر و مادر همه مان را برایمان حفظ کند و توفیق خدمت روزافزون به این عزیزمان به همه مان بدهد ان شاءالله