فریاد زخمی

أَیْنَ المُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟

فریاد زخمی

أَیْنَ المُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۳۹ مطلب با موضوع «درخواست راهکار» ثبت شده است


 

 

یه عده دیگه شور زندگی حیوانی رو درآوردن!

ترجیح میدم سکوت کنم.

ولی شما اگه راهکار دارید حتما بگید تا استفاده کنیم.

 

 

کمال انقطاع
۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کمال انقطاع
۰۱ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

زهرا: آخه آدم چقدر باید پررو و بی حیا باشه که خودش بزنه خراب کنه بعد بندازه تقصیر یکی دیگه؟

مریم: خودشون شهرو با آشغال ریختنهاشون کثیف میکنن بعد از خیابونای اروپا تعریف میکنن. بعدشم میگن ایران جای موندن نیست باید بریم اونجاها زندگی کنیم. غافل از اینکه اگر بی فرهنگهایی مثل شما برید اروپا رم کثیف میکنید.

فاطمه: خیلی از این حرفایی که میزنن حرف خودشون نیست؛ از ماهواره یاد میگیرن

زینب: آخه تنها بحث کثیفی خیابونا نیست خیلی فرهنگهای غلطی که بین مردم گاها جا میفته هم تقصر نظامو و مملکت میندازن. مثلا همین تقلب کردن یا پارتی بازی و ... خودشون انجا میدن بعد میشینن یه گوشه به ایران بد و بیراه میگن.

زهرا: میتونست با دیدن خیابونای اروپا بگه خاک به سرم ببین با حکومت طاغوت و غیر دینی چه خیابونای تمیزی دارن. یعنی مردمشون نظافت رو رعایت کردن و این فرهنگ رو داشتن منم کار زشتی کردم تا الان اشغالامو تو خیبون میریختم. از این ببعد این کارو نمی کنم.

اما خیلیا به تشویق شبکه های ماهواره ای ضد ایرانی هر مسئله ی کوچیک و بزرگی رو سیاسیش میکنن و به سر نظام تازه شکل گرفته ی ما میکوبن!

فاطمه: بنظرتون برای حل این مشکل چیکا باید بکنیم؟

 

کمال انقطاع
۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

زهرا: سوال من اینه که آیا واقعا خانواده ها یعنی پدر و مادر نمیدونن این عروسکها  با چه هدفی ساخته شدن؟ یا حتی درمورد نگاه کردن به یکسری فیلمها و ماهواره؛ چطور میتونن اجازه بدن بچه شون با این چیزا آشنا بشن؟

زینب: نه زهرا جان خیلیاشون نمیدونن.فکر میکنن با اینکار به بچشون آزادی و لذت بیشتریدادن و دارن بهشون محبت میکنن.

زهرا: درحالیکه با این کار آینده ی بچه شونو تباه میکنن.

فاطمه: این فیلمها و کاتونها و اسباب بازی ها خود نمایی و لذت جنسی رو شعله ور میکنن و بخاطر همین چیزاست که سن بلوغ هم دخترا هم پسرا بشدت پایین اومده.

مریم: بچه ای که از کودکی  با عروسکی بازی کرده که رو برجستگی های بدنش کاملا کار شده و مو و صورتش کاملا آرایش کرده س، خب معلومه زود به سن بلوغ جنسی میرسه. حالا من شنیدم دختر بچها به خاطر انسی که با این عروسکای دختر که با فکر جنسی ساخته شدن ، پیدا میکنه، در سنین بالاتر به جای گرایش به جنس مخالف، به سمت هم جنس کشیده میشن.

زهرا: منم همینو میگم دیگه؛ مادری که در دوران کودکی خودش با عروسکهای اون زمون بازی کرده که از پارچه و دکمه و کانوا درست میشده و کاملا سالم و بچگانه بودن یعنی متوجه تفاوت بسیار اونا با این عروسکها نمیشه؟؟؟؟؟

زینب: عروسک بازی خیلی بازی خوبی هست از جهت مختلف که یکی از اونها اینه که دختر از بچگی مادر بودن رو یاد میگیره مثلا با عروسکاش حرف میزنه میخوابوندشون و... به خاطر همونم عروسکها رو به شکل بچه طراحی می کردن. اما الان عروسکها باربی و برتز و.. بچه نیستن ؛ بلکه یه خانم جوان با جسمی زنانه و صورتی آرایش کرده هستند. و این یعنی عروسک نتنها باعث رشد شخصیت اجتماعی کودک نمیشود بلکه از همان سن کودکی با مسائلی آشنا میشود که شاید تا 10 سال دیگر هم نباید آشنا میشد.

فاطمه: این عروسکها با اشاره به اینکه هدف نهایی برای تو ای دختر فقط ایجاد جذابیت و خودنماییست، ارزش های معنوی را زیر پاگذاشته  این میشود که تمام ذکر و فکر ان کودک در بزرگ سالی رسیدن به ظاهر خود میشود که در نهایت زیر خاک خواهد پوسید. عملهای مختلف زیبایی مثل بینی و پروتز لب، آرایش دائمی عده ای در کوچه و خیابان که آرامش را حتی در دانشگاه ها هم از مردم سلب کرده است، همگی از نتیایج این ابزار محرک جنگ نرم هستند.

زینب: خب حالا به نظرتون برای حل این مشکل چیکار باید کرد؟ چطور سطح آگاهی رو باید بالا ببریم؟

کمال انقطاع
۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

زهرا: چی شد شما که حوصله نداشتی؟ شما هم که وقت نداشتی!

مریم : آخری رو نگاه کن آخه! حالا بیکار نیستی وقت برا برنامه ی مذهبی نداری میخوای 4ساعت زودتر بری جا بگیری؟

فاطمه: ولی آخه چرا اینطوری میشه؟

زینب:  به نظر من اونا به سمت چیزی میرن که از نظرشون جذابتر و مهیج تر هست. از مراسماتی مثل کنسرت لذت میبرن. اما مراسمات مذهبی رو یه چیز تشریفاتی و بی روح می بینن.

فاطمه : در حالی که اصلا اینطور نیست. لذت  های دنیایی خیلی زودگذر هستند. یعنی همون لحظه بهت حس خوبی میدن اما بعد یه مدت کوتاهی اون حس کاملا از بین رفته و حتی اغلب افسردگی میارن.

زهرا: ولی لذت های معنوی تا مدتها و حتی تا اخر عمر بهت حس آرامش میدن. لذت بودن با خوبان خدا و راز و نیاز با خدا لذتی هست که هرگز نمیشه ازش چشم پوشید. اما چرا این لذت رو درک نمیکنن؟

مریم: من مطمئنم تا بحال این لذت رو نچشیدن. یعنی نرفتن سمتش را بچشن. نتیجه ش این میشه که از دور مراسمات پر فیض و برکتی مثل شبی با شهدا رو سرد و خسته کننده می بینن.

زینب: خب پس راهکار حل این مشکل چیه؟ چیکار باید کرد که کسانی که مراسمات مذهبی رو سرد و خشک و بی روح میبینن، به سمتش کشیده بشن؟ حدااقل یکبار هم که شدن بچشن طعم شیرینشو، چون به نظر ما یک بار اگر کسی با این لذتها آشنا بشه ازشون دست بر نمی داره!

 

کمال انقطاع
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


زهرا: هنوز 35 سال هم از اون همه رشادتها و بزرگ مردی ها نگذشته که اینطوری فراموش شدن!

فاطمه: مناطق جنگی 8 سال دفاع مقدس، کربلای ایرانه؛ اما ...

مریم: آخرسال که میخوایم بریم راهیان نور، اساتید گیر میدن که غیبت غیر موجهه و نمره کم میکنیم و. .. امتحان میندازن و... انگار نه انگار، طرف میره زیارت! میره کربلای ایران!

زهرا: راهیان نورو که حرفشو نزن! میگن اگه میخواید برید سفر، برید شمالی جایی؛ چرا میرید بیابون؟

زینب: انقلاب ما و پیروزیش و اون 8 سال و تداومش تا امروز، سرتاسر شگفتی و معجزه س! قهرمانهای واقعی که چن سال پیش تو همین کشور وجود داشتن و مثل ما زندگی میکردن! چی شده که بجای الگو گیری از این مردان خدا، رفتیم سراغ داستان های خیالی؟؟ در ظاهر یه داستان و فیلم مهیج اند و در پشت صحنه معلوم نیس چه خوابی برا اعتقاد و ایمان بیننده دیدن!

زهرا: جالبه اغلبشونم صهیونیستی هستن! همین دیسنی یا هالیوود مگه مال کجا هستن؟ برا دشمنای قسم خورده ی اسلام و ایران اسلامی اند! یزید زمانه! و مردم چه راحت یاران حسین رو بکل فراموش کردن رفتن سراغ یزیریان!

فاطمه :جالب اینه که تو خود ایران اینجوریه ینی نسل بعدی همون آدمارو تو همون کشور، کشوندن به اون سر دنیا و فیلمای و الگو های خارجی!

مریم: خب اونوقت انتظار دارید با این الگو ها، بچها بزرگ شدنی چی بشن؟ اینم عکس مربوطه جالبه اغلبشونم صهیونیستین همین دیسنی یا هالیوود نگه مال کجان برا دشمنای قسم خورده ی اسلام و ایران اسلامی اند؛ یزید زمانه! و مردم چه راحت یاران حسین رو بکل فراموش کردن رفتن سراغ یزیریان

فاطمه :جالب اینه ک تو خود ایران اینجوریه؛ یعنی نسل بعدی همون آدمارو، تو همون کشور، کشوندن به اون سر دنیا و فیلمای و الگوهای اونوری...

زینب: آخه مهدکودکم بخوای ببری بچه ت رو، اونجاهم فکرشو خراب میکنن. مثلا آموزش رقص برا دخترا از برنامه های اغلب مهدکودکاس! برو ببین کلاس قران پیدا میشه تو مهدکودکا؟

زهرا: تقصیر برا نسل سوم نیست که تا این حد جدا از نسل اول افتادن؛ تقصیر نسل دومه که مفاهیم و ارزش ها رو خوب انتقال ندادن!

فاطمه: بازی برای بچها! حضرت آقا همین سال 93 تو جمع شورای فرهنگی گفتن بفکر ساختن اسباب بازی برا بچها باشید. اشاره کردن به دارا و سارا که اول که اومد تو بازار ماهواره ها کوبیدنش. چون خوی میدونستن با اومدن اسباب بازها و عروسکها ی ایرانی برنانه هاشون روهواس. اما شرکت سازنده ش برشکست شد چرا؟ چون کاتون و فیلمی نبود که اینا توش باشن! کسی که میره عروسک باربی رو بخره قبلش کارتون یا فیلمشو دیده و به خاطر حس خوبی که از شناخت او در فیلم داشته رفته خریدتش.

 زینب: کم بودن کتاب داستان و کارتون برای بچها هم یه مسئله هسن! الان من بخوام برا بچه م کتاب داستان بخرم چه چیز جالب و مطرحی تو بازار وجود داره به جز سفید برفی و زیبای خفته و..؟؟؟ که همشون برا دیسنی هستن که صهیونیستی هست.

زهرا: ینی نقش رسانه از قبیل فیلم و کارتون و کتاب داستان و.. و بازیها و اسباب بازی ها و عروسکها، کم کاری و سهل انگاری خوانواده ها...

سوال دوم؛ نقش ما چیه اینجا؟ ما مقصر نبودیم؟ از دست ما کاری برنماد؟

فاطمه: چرا مام خیلی مقصریم. مگه چطور نویسندگان خوب فروششون کم میشه؟ یا فیلمای مستهجن خریدشون زیاد میشه؟ چطور یه فیلم یا اسباب بازی مطرح میشه؟ دشمن تنها میتونه تو ماهواره و رسانه ها کالا و فکر خودشو مطرح کنه و با قیمت ارزون وارد بازار کنه. همین ماها بودیم که با استقبال خودمون و مطرح کردنش تو جامعه و بین خودمون و تعریف و تمجید ازشون، مدش میکنیم و تو جامعه پخشش میکنیم. این ما بودیم که استقبال کم کردیم از محصولات فرهنگی و نویسنده ها و هنرمندای خوب رو انقد تشویق نکردیم که برشکست نشن و با انگیزه به کارشون ادامه بدن و در بقیه هم انگیزه ایجاد بشه بیان تو کار فرهنگی مفید.

مریم: وقتی جایی تحریف و انحرافی تو مفاهیم دفاع مقدس شده، اعتراض نکردیم. وقتی جکها درمورد مذهبی ها تعریف کردن، اخم نکردیم و گاها حتی خندیدم با این توجیه که شوخیه دیگه. غافل از اینکه همین شوخیه، کارخودشو میکنه. مگه همین جکایی که برا قومها و نژادهای مختلف تعریف میکنن، با اینکه شوخیه اثر خودشو نذاشته؟ مگه فاصله ننداخته؟ بنظر من هر چقدر که در نتیجه ی این جکها از مفهوم آیه

یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (13حجرات)

اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است.

 

فاصله گرفتیم، تقصیر همه ی کسانی هست که این جکهارو مطرح کردن و بدتراز اون کسایی که به اینها خندیدن و باعث تشویق گوینده و باقی شنوندگان شدن. و حتی تقصیر کسایی هم هست که اعتراض نکردن و بی تفاوت بودن هرچند نخندیدن میخوام بگم اینکه به شوخی میگیم مفاهیم دفاع مقدی وشهدایی خشک و بی روحه و ناراحت کننه و جنگی هست و الان موقع استراحت میخوایم برنامه ی شاد نگاه کنیم و..همینا باعث رواجش میشه.

مریم: درحالی که زندگینامه و داستان های اون دوران، فوق العاده آموزنده و مهبج هست؛ تا جایی ک هحضرت اقا فرمودن این افراد ستاره هستند و با اینها میشه راه رو پیدا کرد.

 فاطمه: معلومه، کسایی که یک شبه ره صدساله رفتن و تو سن کم به مقام شهادت و بزرگان رسیدن، خیلی حرف برا گفتن دارن. اما کو؟ حتی یه دور نرفتیم سراعش تا شیرینی دقایقی بودن با این اسوه های ایثار و تقوا رو بچشیم! خودمون کردیم زهرا جان وگرنه دشمن کاره ای نیست! جنگ نرم خیلی فشار رومون آورده قبول اما ما به جای دفاع تیر خوردیم و تسلیم شدیم .اونا مثل شیطون فقط وسوسه کردن کمبود ایمان و تقوای ما کار دستمون داده وگرنه این حقه بازیا از صدراسلام بوده و همیشه هم هست . سست و کم مقاومتی ما کارو خراب کرده

زهرا: خب پس باید تلاش کنیم اشتباهات گذشته رو تکرار نکنیم. بگید راه حل چیه من بعد باید چیکار کرد؟

فاطمه : وقتی حضرت آقا میگن این عمار یعنی ملت سعی کنید همدیگرو روشن کنید و بصیرت دهی کنید. دشمن رو و حقه هاشو بهم بشناسونید و چهره ی قشنگ و شیرین حق رو که دشمن پوشونده آشکار کنید.

زینب : اگر کسی از دستش هنر یا کاری برمیاد مثل داستان نویسی ،طراحی عروسک، ساختن کارتون و فیلم حتی طراحی پوسترها و نقاشیا برا در دیولر مدارس و دانشگاها وخیلی کارای دیگه شروع کنید؛ بسم الله

زهره: آخه کارای ما که تاثیر نداره !

زهرا: متاسفانه یه تفکر اشتباه بین بچهای بسبجی و مومن جا افتاده که کاری باید بکنن که حتما موثر باشه. نه اصلا اینطور نیست هرکاری کوچکترین کارها هم که باشه با 1صدم درصد احتمال تاثیر باید انجامش بدیم.

فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ
پس کسى که بقدر ذرة المثقالى عمل خیر نموده پاداش خیر میبیند. (7زلزله)

حتی اگر فکر میکنید تاثیر نداره انجام بدید شاید کسی رو بخودش آورد و از همه مهمتر شیعه ساکت نمیشینه و سکون نداره. حرکت از ویژگی های شخص منتظره!

کمال انقطاع
۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

داستان شماره ی 5

غفلت کوفی

زهرا: فاطمه خیلی حالم بده ؛ خیلی

فاطمه: چی شده مگه؟

زهرا: اخه مگه ادم چقدر میتونه گوسفند باشه؟ اصلا نمیخوام درموردشون صحبت کنم! مریم شما بگو.

زهره: هیچی استاد زبان تخصصی اومد کلاس. از واقعیتهای ایران و جهان گفت و زهرا بهم ریخت.

مریم: تو حرفاش بی احترامی به ارزشهای دینی و مسخره کردن دین تو چشم میزد. منم بهم برخوردم انصافا.

زهرا: بدیش اینجاس که فقط باید سکوت کنیم. هیچی نمیتونیم بگیم چون همه با استاد موافق بودن. کساییم که خنثی بودن، چون استاد باسواد و باکلاس بود و تدریس و اخلاقش رو همه دوس دارن، این چرتو پرتاشم قبول میکنن و می ذارن به حساب سواد و اطلاعات!

مریم: با حالت طنزحرف میزد. طوری که بعد کلی مسخره کردن و.. بچه ها می خندیدن؛ میگفتن چه استاد باحالیه؛ خیلی ازش خوشم میاد و...

زهره: خب راس میگفت دیگه؛ از خودش که نمیگفت. تجربه هاشو میگفت.

زهرا: تجربه؟؟؟؟؟ رسما برگشت گفت خانوما تو خوابگاه هرچقد دوس دارید و تا میتونید برقصید.گفت بشین به کوچترین سوژه و اشتباه  این و اون از ته دل تا میتونید بخندید حتی اگه هم اتاقیتون خواب بود و نصف شب، رعایت نکنید. سلامت جسم و روان شما مهم تر از خواب یکی دیگه س. این ینی180درجه مخالف ارزشها و اخلاق اسلام.

مریم: درمورد حقوق دانشجوها تو ایران و آلمان میگفت؛ که اونجا هر ماه بیشتر از نیاز ی زندگی دانشجویی، به هر نفر میدن. درحالی که ایران برای یه دانشجوی مجرد500 هزار تومن میدن و اگر متاهل باشه 70 تومن بیشتر! بچه هام کلی مسخره کردن.

زهره: خب مگه دروغ میگفت؟؟

مریم: بفرما همه هم مثل زهره فک میکنن.

فاطمه : زهره جان دو تا دانش آموز کنکوری رو در نظر بگیر. یکی درس میخونه و سختی میکشه؛ از خوشی هاش  میزنه اون یکی درس نمیخونه و فقط تو خوش گذرونیه. حالا  اگه اون درس خونه کلی دادو بیداد بزنه که چرا شرایط او از من بهتره؟ و چرا به من خوش نمیگذره شما چی میگی؟ باز میگی خب راس میگه؟ اولی دنبال یسری ارزشها رفته و بزودی نتیجه تلاششو میبینه. یک روز همون دومی میاد زیر دست این کار میکنه.

زینب: ایران هم میتونست اوضاع اقتصادی و به تبع اون علمی و صنعتی پیشرفته تری داشته باشه؛ اگه استقلال خودش رو نادیده میگرفت و وابسته به کشورهای سلطه بر جهان و استعمار گر از جمله آمریکه و اسرائیل میشد.

زهره: خب میشد..!

فاطمه: این چه حرفیه زهره جان؟ میدونی استعمارگر ینی چی؟ ینی دزد! ینی ظالم! ینی فرعون زمان! بریم زیر ولایت طاغوت که چی؟

زهرا: همه ثروتها و علوم پزشکی و صنعتی و همه و همه مال خداست؛ هر موقع، به هرکی هرچقدر بخواد میده و اگه بما  کم داده، یا بخاطر تلاش کمه! و یا امتحان الهیه!

ما از خیلی چیزای مادی عقب موندیم چون مملکتمون دست شاه و مزدورای غربی بود. بعدشم که انقلاب کردیم و اون موش کثیف و دارو دسته ش رو از کشور بیرون کردیم، کل دنیا جمع شدن بر علیه یه کشوری که نظامش از هم پاشیده و سرمایه های ملیش به تاراج رفته؛ با این وجود 8 سال مقاومت کردیم و جنگیدیم و به کل دنیا پیروز شدیم؛ درحالی که رزمنده هامون حتی مشکل پوتین و کمبود سیم خاردار داشتن. حالا 30 ساله جنگ تموم شدیم و تا سالها بعد اون جنگ حتی تا الان تو کار جبران آسیب های جنگ و قبل جنگ بودیم و هستیم. ولی باز تو این سی سال بقدری پیشرفت داشتیم، که دنیا رو به حیرت آوردیم.

زینب: تو  این مدت ندونستیم خسارتهای جنگ رو جمع و جور کنیم یا به فتنه های ریز و درشت، از شمال و جنوب و شرق و غرب برسیم. ندونستیم با فرقه های بیشماری که دشمن برا دور کردن ملت از دین و ایمانشون درست کرده، مقابله کنیم، یا جلوی 3000 تا شبکه ی ماهواره ای رو که به زبان فارسی باهدف ترویج فساد راه اندازی کردن، در بیایم؟ با این وجود، موشک ساختیم فرستادیم هوا؛ موجود زنده فرستادیم فضا و برگردوندیم؛ که هنوزم که هنوزه، یسری از کانالای غربی  تکذیبش میکنن. پهباد و هواپیمای جاسوسی امریکا رو که هیچ راداری نمیتونه شناساییش کنه، سالم رو زمین نشوندیم امریکا با اون عظمت پوشالی دنیاییش دست دراز کرد سمتمون که لطفا هواپیمای جاسوسیمون رو که فرستاده بودیم امارتونو در بیاره رو برش گردونید.

مریم: پررووو

زینب: چنبار با اطمینان گفتن ایران نمیتونه بالای 5 درصد اورانیوم تولید کنه اما ایران تا 20 درصد رسید؛ انقد کم آوردن و وحشت کردن که کلی دانشمند ترور کردن.

فاطمه: ایران اسلامی کشور امام زمانه و نیرو امداد غیبی همیشه کمکش بوده و هست.

زهرا: بعد، اونوقت یه عده به جای تشکر میزنن تو سر ایران، که چرا پول کمه. موندم جواب شهدا رو چی بدیم با این وضعمون.

زهره: میدونید وقتی استاد اون حرفا رو میزد من اصلا به اینجیزا فک نمیکردم. ذهنم پیش رفاه و زندگی خوب خودم بود. مطمئنم بقیه بچها و حتی استادم حواسش به اینچیزا نبوده و اگرم اطلاع داشتن انقد تبلیغات علیه انقلاب و ایران زیاده که آدم ناخوداگاه دوست داره از ضعف نظام بگه و بخنده.

مریم: راس میگه اون جوری که دشمن شب روز با ماهواره و کتاب و اینترنت و عکس و فیلم ... تبلیغ میکنه ما هیچکاری نمیکنیم. بعضی از کارایی هم که میشه، تحت تاثیر همون افکار مادی و ضد اسلامی غربی ساخته میشه.

زینب: قوربون امام زمان عج برم که اینارو میبینه و این گمراهی، و عطش مردم به حضور امام زمانشون رو میبینه، اما نمیتونه بیاد چون یار کافی نداره!

زهرا: بنظر من کسایی که تا حد هرچند کم آگاهی دارن، باید تاجایی که میتونن،  آگاهی دهی کنن و حداقل اطرافیانشون رو توجیه کنن.

فاطمه: بخاطر همین حضرت آقا دانشجوها رو افسر جوان جنگ نرم معرفی کردن و بخاطر همین ندای این عمار سر دادن.

راهکار شما برای حل این مشکلات مخصوصا غفلت و ناآگاهی عوام چیه؟

 

کمال انقطاع
۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

داستان شماره ی2

تقلب

فاطمه: زهره جان امتحان چطور بود؟

زهره: بد نبود یک چیزایی نوشتیم دیگه

مریم: اینبار از رو کی نوشتی ناقلا؟

زهرا: ااااا مریم این چه حرفیه؟ زهره اهل تقلب نیس.

زهره: بودن دیگه بچه ها. کمک کردن دستشون گرم. خیلی با معرفتن.

فاطمه: مجید دلبندم دست نه، دمشون گرم!

زهره: همون

زهرا: معرفت یا خیانت؟ دختر جان، فردا خدا بخواد دکتر میشی با این سواد تقلبی چطور میخوای بیمار ببینی؟ اگه بخاطر تجویز اشتباه شما یکی مرد، چی جواب خونوادشو میدی؟ عذاب وجدان زندگیتو داغون میکنه.

زهره: زهرا جان فعلا تقلب نکنم استاد زندگیمو داغون میکنه

مریم: نیما بت رسوند یا افشین؟

زهره: نیمای گوساله رفته بود نشسته بود بین اکیپ مهسا اینا. بیشعور محل سگم نذاشت. خواستم خودکارمو بکنم تو چشش بگم چش سفید دوماه پیش تو نبودی میگفتی تو دانشگاه جز تو کسی رو نمیبینم؟..

مریم: اینو میگفتی ورقه های سوال تو پاکت از خنده پاره میشدن. باورت شده بود خنقول. پسرا همشون همینن وقتی بات حال کنن هواتم دارن؛ بعدا که براشون تکراری شدی عین آشغال مچالت میکنن میندازنت دور.

فاطمه: زهره خانم نگرفتی زهراچی گفت. این کارت خیلی اشتباست. شرعا هم که گناه داره . بنا به فتوای تمام مراجع.

زهرا: ینی نمره ای که میگیری با انجام گناه بوده؛ و اون نمره ای که گرفتی حق خودت نبوده؛ اینجوری مدرک میگیری و بعد با همون مدرک حرام، کار میکنی؛ پولی که از این مدرک در بیاد هر چقدرم تو بیمارستان عرق بریزی حرامه. و اگه دادی بچت خورد، تبعاتش با خودته.

مریم: به بچه نون حلال میدی میره سراغ شیطون و کار بد، حالا چه برسه حروم خوارش کنی. تازه گناهاشم پای شماست؛ چون تو نون حروم خروندیش!

زهره: راس میگی پدر مادر ما که کلی زحمت کشیدن پول حلال آوردن شدیم ما ببین نسل بعد چی میشه.

مریم: عزیزم تقلب ینی دزدی.

زهره: اگر کسی که تقلب میده راضی باشه، چی؟

فاطمه: ربطی نداره کسی که باید راضی باشه اون دانشجویی هست که تقلب نمیکنه و با سواد خودش مینویسه و عاقبت نمرش با شمایی قیاس میشه که دسته جمعی و با تقلب نوشتید.

زهرا: و البته باید اون مریضهایی که تو بیمارستان و مطب به شما مراجعه میکنن به خیال اینکه مدرک دارید. بیچاره ها نمیدونن این مدرک از کجا اومده. اگر درس درمانش نکنی باید یش خدا جواب پس بدی.

 

مریم: هرچند خیلی کار هیجان انگیزی هست و من خودم خیلی تو اینجور شلوغکاریا پایم ولی چن وقتی هست که چون فهمیدم خدا اینکارمو دوست ندارد،گذاشتمش کنار.

زهره: باشه تقلب نمیکنم. ولی اگه کسی بخواد میدم.

زهرا: تقلب دادن که بدتر از تقلب گرفتنه. شما داری به او در انجام کار گناه کمک میکنی و به مریضی که فردا میره زیر دست اون ظلم میکنی و همچین به کسایی که فردا قراره از درامد این دوستی که بهش تقلب دادی میخورن مخصوصا خود طرف.

فاطمه: حالا بگذریم از اینکه امتحانات کلاسی تا حدی رقابتی هست و شما با تقلب کردن، حق کسی رو که وقت گذاشته و مطلب رو مطالعه کرده رو میخوری.

مریم: خلاصه ینی کلی حق الناس میفته گردن آدم.

زهرا: متاسفانه تقلب کردن انقدر زیاد شده و بقدری قبحش ریخته که خیلیا اصلا نمیدونن کار گناه هست. حتی بچهای خوب هم گاهی..

 

به نظر شما در این مورد، رهکار چیه؟

 

کمال انقطاع
۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

داستان شماره ی 1

موسیقی1

مریم و زهرا: سلااام ما اومدیم...

فاطمه و زینب: علیکم السلام. خوش اومدین.

مریم: حدس بزنید موقع برگشتن تو سرویس دانشگاه، چه اتفاقی افتاد؟

فاطمه: بهتون زنگ زدن اطلاع دادن که تو قرعه کشی رب گوجه فرنگی برنده ی خوششانس شدین؟

مریم: نه. نشسته بودیم ردیف اول اتوبوس. یه نفر با آخرین درجه ی صدای گوشیش موسیقی گذاشته بود.

فاطمه: جون تو این حدس دومم بود.

زهرا: همیشه فکری که اینجور مواقع بذهنم میرسه اینه که 4-5 تا هندسفری نو  اکبند بخرم بذارم تو کیفم؛ اینجور وقتا از کیفم در بیارم، بگیرم سمتش و به طرف بگم عزیزم هندسفری نداری بهت بدم؟ اونم خجالت میکشه میگه نه خودم دارم. منم یه لبخند مهربون میزنم.

فاطمه: ممکنه بگه وسیله ی شخصیه و برا یکی دیگه رو نمیتونم استفاده کنم

زهرا: اونوقت میگم قابل شمارو نداره این تازه و اکبند برای شما. اینطوری طرف متوجه میشه که کارش اونقدی زشته که من دارم هزینه میذادم البته مطمئنم خیلیا نمیگیرن و خودشون دارن.

مریم: چیزی که اینجور موقعها سخته، جرات اعتراضه!

فاطمه: در حالی که اگه ما بخوایم یه مداحی یا تلاوت قران گوش بدیم بدون هندسفری، خیلیا جرات اعتراض دارن. قربون امام زمان برم! چه شیعه هایی داره، با کدوم سربازها میخواد حکومت بپا کنه؟ با ما برای انجام امر واجب نهی از منکر جرات کافی رو نداریم در حالی که قران میگه :


وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ (165)

بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى‏کنند و آنها را همچون خدا دوست مى‏دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست و خدا داراى مجازات شدید است (نه معبودهاى خیالى که از آنها مى‏هراسند.) (165 بقره)

زهرا: ینی چی؟

زینب: ینی کسایی که خدارو اطاعت نمیکنن و پیرو نفسشونن خداشونو که همون نفسشون هست رو دوس دارن و بخاطرش گناه میکنن اما کسایی که ایمان آوردن خیلی بیشتر از اونا خدارو دوس دارن درنتیجه پایبند ترن و استقامت بیشتری بخرج میدن

عاطفه: اگه واقعا به خدا ایمان آورده باشیم، باید در مقابل گناها که امروزه بعضیاشو علنا تو کوچه و خیابون و ... بایستیم؛ که یکش همین موسیقی هست که تو اتوبوس و کلاس یا جای عمومی میذارن.

 زهرا: حتی اگر بحث دینداری هم نباشه خوب من دوس ندارم اون صدای مزخرف رو بشنوم برای رعایت حقوق دیگران هم که شده باید خاموشش کنه درسته متاسفانه برخی تبلیغات دشمن برای تخریب چهره ی اسلام و مسلمونا باعث شده ما سعی کنیم همیشه خوب و مهربون باشیم تا نشون بدیم خزعبلات دشمن پوچه اما نباید این مهربونی و سازگاری تو نهی از منکر هم باشه

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ...

محمّد (ص) فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند... (29فتح)

فاطمه: اصلا دین ما بر پای تولی و تبری ست. پس وقتی یه کار زشت رو دیدیم، باید از اون کار تبری جسته و این حس رو ابراز کنیم.

 

نظر و راهکار شما چیه؟

کمال انقطاع
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر